قانون برود كشكش را بسابد!
فردا روز طبيعت است وماهم قرار است سيزدهمين روز از آغاز دهه 90 را در ابرده (روستاي بعد از شانديز) وبراي چندمين سال متوالي بگذرانيم .
يكشنبه كه بيايد خيلي ها ميگويند اي بابا تعطيلات هم تمام شد وباز كار ... ولي من ميگويم خوب شد دوباره كار شروع شد .
الان كه ساعت 11:26 شب است فصلي از كتاب ‹جهاني شدن ودمكراسي در ايران›جلو ام باز است ودرمورد جهاني شدن وجهاني كردن قرار است بخوانم هر چند كه نمي دانم واقعا جهاني مشويم يا ما را جهاني ميكنند.
راستي اين تيپ وتبارهايي كه امروز در خيابان ميبينيم را خودمان ساخته ايم يا به خوردمان داده اند ، البته قبول دارم كه انسان آزاد است و...ولي آيا اي آزادي حدوحدود ندارد؟كه اگر ندارد پس دادگاههاي جهاني براي چه به وجود آمده اند وباز آگر ندارد چرا عده اي در آن طرف دنيا طرفدار كودكان،حقوق حيوانات ،طبيعت و....ميشوند انسان آزاد است هر كاري بند قانون هم برود كشكش را بسابد.
منكر سوء استفاده ها نمي شوم ولي ولنگ واري را هم به نام آزادي قبول ندارم .
شما چطور؟
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم فروردین ۱۳۹۰ ساعت توسط ماهان صفايي
|
ماهان صفايي